جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : پرهام برازجان

بــابــام اس     فــرسـتاده: هــلـو، ســاعت 7 دم در حــاضر بــاش مــیـام دنـبالـت!!!


مــنــم فــکـر کـردم ازش سوتی گــرفـتم جــو گـرفـت جواب دادم:  

   

بــاشـه شــفـتـالـوی مـن ,مـانـتـو خـوشـگـلمـو میـپـوشـم مـیـام     عـجـیـجـم!!!


بــعد بـابـام جـواب داد: اسـکـلِ بیــشــعـور, هـلـو یـعـنی سـلام  


آخـه تـو کـی میخوای آدم شی ؟؟؟


30 سالت شد آدم نشدی,مــن چـه گـنـاهـی کـردم کـه تو پــسـرمـی؟؟؟



جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 13:39 ::  نويسنده : پرهام برازجان
جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 13:38 ::  نويسنده : پرهام برازجان

 



جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 13:36 ::  نويسنده : پرهام برازجان

میری خودکار بیک میخری ۱۰۰ تومن،

 ولی‌ لاک غلط گیر ۸۰۰ تومن.

تو این زندگی‌ حتی رو کاغذ هم اشتباه کنی‌ برات گرون تموم می‌شه.

پس دقت کن !



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:28 ::  نويسنده : پرهام برازجان

همه زخم های دستم  را  میبینند و میگویند : با خودت چکار کردی ؟ اما هیچکس زخم های دلم را ندید تا بگوید چه کسی .... چرا باتو چنین کردند...............



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:23 ::  نويسنده : پرهام برازجان

*تیپ جدید مرغها بعد از گران شدن قیمتشان*



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:21 ::  نويسنده : پرهام برازجان



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:20 ::  نويسنده : پرهام برازجان

زمانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.

کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ ...
گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
... کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.
سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید.
... ... مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند.
وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کوروش رو به کزروس کرد و گفت : ثروت من اینجاست.
اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم.



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:18 ::  نويسنده : پرهام برازجان

تنهایی یعنی . .
 


توی کافی‌شاپ پشت یه میز دو نفره تنها نشستی، که یه دختر خانوم خوشگل میاد سمتت و میگه:

ببخشید شما تنها هستید؟

و وقتی میگید، آره من تنهام، صندلی روبروتون رو برمیداره میره...!!!



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:16 ::  نويسنده : پرهام برازجان

خری آمد به سوی مادر خویش  بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری  اگر تو بچه ات را دوست داری

 خر مادر بگفتا : ای پسر جان  تورا من دوست دارم بهتر از جان

 ز بین این همه خرهای خوشگل  یكی را كن نشان چون نیست مشگل

خرك از شادمانی جفتكی زد  كمی عرعر نمودو پشتكی زد

 بگفت : مادر به قربان نگاهت  به قربان دوچشمان سیاهت

 خر همسایه راعاشق شدم من  به زیبایی نباشد مثل او زن

 بگفت: مادر برو پالان به تن كن  برو اكنون بزرگان را خبر كن

 به آداب و رسومات زمانه  شدند داخل به رسم عاقلانه

دوتا پالان خریدند پای عقدش  یه افسار طلا با پول نقدش

 خریداری نمودند یك طویله  همانطوری كه رسم است در قبیله

خر دانا كلام خود گشایید  وصال عقد ایشان را نمایید

 دوشیزه خر خانم آیا رضائی  به عقد این خر خوشتیپ در آیی

 یكی از حاضرین گفتا به خنده  عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید   كه خر خانم سرش یكباره جنبید

 خران عرعر كنان شادی نمودند  به یونجه كام خود شیرین نمودند



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:15 ::  نويسنده : پرهام برازجان
پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : پرهام برازجان



˙·٠•●♥ مطالب جالب و خواندنی ♥●•٠·˙
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عـکس و آدرس parham0919.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 239
بازدید کل : 12281
تعداد مطالب : 115
تعداد نظرات : 100
تعداد آنلاین : 1


Alternative content